English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9422 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
pareto optimality U حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
slutsky theorem U براساس این قضیه با کاهش قیمت یک کالا مقدار تقاضا برای ان افزایش یافته و این امر بعلت اثر درامدی و اثر جانشینی امکان پذیر است
is on the wane U درحال کاهش یا نقصان است
mark up U افزایش قیمت
mark down U کاهش قیمت
price reduction U کاهش قیمت
break in share prices U کاهش قیمت سهام
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
mark up price inflation U تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
rig the market U با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
long run U مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
Intel U محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
pounce U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced U درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
real balance effect U اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
in plant U درحال رویش درحال رشد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
standards U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
feverous U درحال تب
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
high water U دریا درحال مد
perdu U درحال کمین
reelingly U درحال تلوتلو
struck U درحال اعتصاب
dormant U درحال کمون
sejant U درحال جلوس
on the boil U درحال جوشیدن
on stream U درحال فعالیت
amok U درحال جنون
functioning U درحال کار
aglow U درحال اشتعال
ongoing U درحال پیشرفت
perdue U درحال کمین
suspense U درحال تعلیق
blushingly U درحال شرمندگی
latent U درحال کمون
perlexedly U درحال اشفتگی
on one's knees U درحال خضوع
amort U درحال مرگ
kissing kind U درحال اشتی
stations U جا درحال سکون
dying U درحال نزع
to be on the grin U درحال پوزخندبودن
shiveringly U درحال لرز
in child birth U درحال زایمان
in a wrought up state U درحال عصبانی
stationed U جا درحال سکون
at the present moment U درحال حاضر
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
suspensive U درحال توقف
suspensive U درحال تعلیق
nascent U درحال تولد
moribund U درحال نزع
station U جا درحال سکون
hanging U اویزان درحال تعلیق
tranquil U بی جنبش درحال سکون
about to do something <idiom> U درحال انجام کاری
sobersided U فروتن درحال هوشیاری
declining industry U صنعت درحال تنزل
saleint U درحال جست وخیز
swing up U درحال تاب خوردن
sejant U درحال چمباتمه زدن
saleintiant U درحال جست وخیز
the belligernt powers U دولتهای درحال جنگ
pouncing U درحال حمله با پنجه
hang up U درحال معلق ماندن
pounce U درحال حمله با پنجه
hover U درحال توقف پر زدن
hovered U درحال توقف پر زدن
hovers U درحال توقف پر زدن
jump kick U شوت درحال پرش
sacking U درحال یورش وچپاول
in one's cups U درحال میگساری و مستی
hang-up U درحال معلق ماندن
hang-ups U درحال معلق ماندن
rising U درحال ترقی یا صعود
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
enrapture U درحال جذبه انداختن
enravish U درحال جذبه انداختن
ramblingly U درحال گردش یاولگردی
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
pounces U درحال حمله با پنجه
flagrante delicto U درحال ارتکاب جرم
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
pounced U درحال حمله با پنجه
flutteringly U درحال اشفتگی مضطربانه
goods intake U کالاهای درحال تحویل
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
gaggle U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggles U هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
to dye in the wool U درحال خامی رنگ کردن
to dye in grain U درحال خامی رنگ کردن
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
flier U درحال پرواز گردونه تیزرو
to grind out an oath U درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
fliers U درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer U درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers U درحال پرواز گردونه تیزرو
sliding tackle U تکل درحال لیز خوردن
present arms U سلام درحال پیش فنگ
streamer U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
streamers U نوار یاپرچم درحال اهتزاز
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
to souse a burning house U اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
pit a pat U با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
underway replenishment U تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
at this time <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
spots U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
cell phone users while driving U کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
spot U کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
Irans industry is progressing. U صنعت ایران درحال ترقی است
the dying father said U پدر که درحال مردن بود گفت
in suspense U درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
hang ten U سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
transients U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transient U ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
neutrino U ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels U کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
orbiting U در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
unpopulated U تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transient U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients U پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
are U هستند
they are all of one mind U هستند
ScriptX U هستند
plants indigenous to that soil U هستند
they are at loggerheads U هر دو سنگ یک من هستند
who are they? U انها کی هستند
they are well matched U هم کفو هستند
there are numbers who U بسیاری هستند که
stranger U در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
analog U ی از حالت آنالوگ هستند
The roads are obstructed. U جاده ها مسدود هستند.
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1incentive
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1To be capable of quoting
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1conscious
1Youths are strongly influenced by the media
1wife is life life is knife knife kill the life
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com